يه اتفاق بد
سلام بر عزيز دلم الهي بميرم ماماني شما ديروز با بابايي رفته بودي حمام و كلي دادشتين با بابايي آب بازي مي كردين و خوشحال بودي كه يه دفعه جيغت بلند شد متاسفانه بر اساس بي احتياطي مامان و بابا ظرف شيشه اي تو حموم جا مونده بود و شما داشتي باهاش بازي مي كردي كه ميشكنه و شما و بابا متوجه نميشين كه شكسته و شما يه دفعه اي ميشيني روش....... فدات بشم كه اينقده تنت نجيب هست خدا را شكر خيلي گريه نكردي از حمام اومدي بيرون و چسب زدم روش الحمد الله خونش وايساد ولي يخورده لبه ي زخمه باز يود من و باب هم بردميت بيمارستان مرتاض گفتند 2تا بخيه لازم داره. اگه نزنين ممكنه عفونت كنه. خلاصه رفتيم راهي اتاق عمل اول پرستار گفت بچه را بدين باباش بگيره ولي من مي ...
نویسنده :
مامان مهدی رضا
13:16